BMW E12 525 1976 Restoration
اولین دیدار
بیست و سه فروردین ماه سال هزار و سیصد و نود و یک،عقربه ها حدودا ساعت بیست و سی دقیقه رو نشون میداد، (ساعت گرفته شدن عکسها) مشهد-خیابان هفت تیر-شماره پانزدهم یک ب.ام.و آبی رنگ از دور نمایان شد!
من به طور اتفاقی یا شاید هم به اذن خدا داشتم مرسدس بنز دبلیو صد و شانزده ام را پارک میکردم و البته به پانصد و هجده دوستم که آن طرف کوچه پارک شده بود هم نیم نگاهی داشتم!
آن ب ام و نزدیک و نزدیک تر شد! اتاق ای دوازده بود! اما صدای نا آشنایی برایم داشت!
تند تند دست تکان دادم و مالکش خودرود را متوقف کرد و گفت، چه بنز طلایی خوشرنگی داری!
منم گقتم چه ب ام و آبی رنگ قشنگی دارید، باید شش سیلندر باشه؟
(فرم برجسته کاپوتش را که دیدم مطمئن شده بودم شش سیلندر هست)
مالک گفت آره شش سیلندره،از کجا فهمیدی؟؟با بنزت میزنی؟
گفتم نه، ولی ب ام و شمارو خریدارم! ؟
مبلغ اعلامی از طرف مالک برایم در آن زمان بالا بود و توان پرداختش را نداشتم، از طرفی بنزم را که بازسازی اش به تازگی شروع شده بود نیز به شدت جدا، دوست داشتم و مایل به معاوضه با آن هم نبودم! اما ای دوازده پانصد و هجدهی هم داشتم که مدنظر وی نبود و معاوضه ای در نهایت صورت نگرفت و پس از گرفتن چند عکس و رد و بدل کردن شماره ها و گپی ب.ام.و ای، مالک سوار بر رخش زیبایش شد و محل را ترک نمود!
ضمنأ با صدای موتور خودرویش من را ناخواسته نابود کرد!
آرزوی دیدار مجدد
بعد از حدود سه سال دست و بالم باز تر شده بود و داشتن یک ب ام و ای دوازده شش سیلندر برایم به آرزو تبدیل شده بود.
حدود سه خودرو را زیر نظر داشتم که خریداری کنم و راحت شوم. اما هر کدام به دلیلی منتفی شد و این ب ام و آبی رنگ هم فعلا فروشی نبود!
سال نود و هشت بود ،دقیقش را بخواهید هفده تیر ماه نود و هشت!
بعد از هشت سال و سه ماه مجدا پیگیر ب ام و آبی رنگ شدم و راهی منزل مالک شدم.
این داستان ادامه دارد…….